مغزم :
مغزم یکپارچه شده ،دیگه سمت راست یا چپ نداره ؛ یه سمت ---> ملانکولی
چشمام :
چشمام دیگه اون معصومیت رو نداره ، برق پلیدی رو راحت میشه دید
گوشام :
گوشام هیچی نمیشنوه ؛ از کار افتاده
دهانم :
دهانم دیگه حرفای خوب بلد نیست ، فقط تحقیر میکنه
دستام :
دستام دیگه دست ِ کسی رو نمیگیره
پاهام :
پاهام جایی برای رفتن نداره
قلبم :
دیگه سفید نیست از خون چرکین هم کثیف تر شده ....
آره این منم
منی که نمیخواستم این باشم
اما الان راضیم
چون فقط خودم رو میبینم ....
(شما چی ؟ تو کدوم مورد همراه منید ؟)
خوب من دیگه برم تا دیرم نشده ......
فردا به بلاگاتون سر میزنم .......
...
سلام
اسمت برازندته
پلیده
منم یا نوشته هات موافقم
این تیریپی خیلی فاز میده
اگه خواستی کاری صورت بدی منم خبر کن
منم الان چند وقته قاطیم
جرمی جنایتی قتلی چیزی باشه منم پایه ام