قرار بود از چیزای که خوشم میاد بگم اما چه کنم که این مهمونیه فوق العاده ضربتی بود
به امید پروردگار عالم هستی پست بعدی رو به خودم اختصاص میدم
با عرض پوزش از جناب بهزاد خان...
راستی این ترشی ادیبه ما هنوز خودکار نخریده به محض اینکه خرید خبرتون میکنم ....
بالاخره این اوشگول لارج شد و یه مهمونی ترتیب داد اونم چه مهمونییییی
یه باغ گرفته بود 10 کیلومتر اونور تر از کوهی که پشتش با بچه مثبت زندگی میکردن ، خودش که آخرش گفت باغ ممل کینگ کنگ گیناس
آخه این ممل خیلی پولداره ، تو کار خرید آدماس (لوول) 20 تومن میده هواکش میتکونه!! الان هم رفته عراق ، میخواد ببینه هواکش خارجیها هم از همون ور میچرخن که هواکش داخلیا میچرخن.
مونا و سارا که همون اول تیر خلاص رو زدن و گفتن کلاس ما خیلی بالاتر از این حرفاس عمرا ک..نمونو اونور هم نمیچرخونیم
خلاصه اینکه من و میترا با هم قرار گذاشتیم که بریم و از اونجا که ما دسته بیلم نداریم چه برسه به ماشین دست به تنبونه! علی شدیم و کلی التماس که اون 2 تا فرقونت رو به ما قرض بده
اونم چون نمیخواست بیاد مهمونی با هزار ناز وافاده فرقوناشو به ما داد ؛ ده هزار بار به این شهرام موش مرده گفته بودم برام یه خر بگیرااا اونم 20 هزار بار گفته بود بروی دو چشمان و یکدانه بینی ام ...
زرتی پریدیم سوار فرقونا شدیم اما هیچ کس نبود که هولش بده اااااااااااااااااااااه ؛ داشتیم نامه مینوشتیم به بهزاد که بیاد کمک که دیدیم اون یکی علی با دوستش زرتشت با عجله دارن میان طرفمون
کلی ذوق کردیم و راه افتادیم علی و زرتشت خیلی قوی اند - احتمالا زیر دست افشین بودن - تازه هر روزم به روز میشن ( جوووونه خودشون -لوول-) خیلی تو راه خوش گذشت جاتون واقعا خالی بود
تاززززه سر راه هم کسخل مالیاتی رو دیدیم مالیاتشو نداده بود دولتم مجبورش کرده بود تو بیابون ایستگاه صلواتی بزنه
راستی مرصاد هم دیدیم داشت با دوستاش میومد اصلا به ما هم محل نذاشت آخه میخواد سال دیگه کنکور بده از الان هم ژست روشن فکری به خودش گرفته
همینطوری که میگفتیم و میرفتیم یهو یه 206 نقره ای از جلومون ووووووووویررررژژژژژ گاز دادو رفت ؛ فکر کنم بچه مثبت بود آخه تو خط تهران- بهشت کار میکنه (هه هه هه)
اصلا گذر زمان رو حس نکردیم تا به خودمون اومدیم دیدیم داره شب میشه بخاطر همین مسخره بازی و فرقون بازی رو گذاشتیم کنار و مثل چهار تا اسب دویدیم (لووول) تا رسیدیم...
تقریبا آخرای مهمونی بود شهرام هم حسابی خر ها رو داغ کرده بود اما هی میگفت باباااااااا ما اینجا خر داغ نمیکنیم این بوقلمونه بابااااااااااااااا
رفتیم تو جمع بچه ها از دور خوده خوده حامد رو دیدم که هی موهاشو میکشید و میگفت گدددددددددددددددی زززززززززززدس؟؟؟ ، دلم یه لحظه براش سوخت آخه این همه منگل تا حالا یه جا ندیده بوده (لوول)
محمد رضا هم بود داشت دوست ِ دختر و دوست دختر و دوست ِ پسر و دوست پسر!!! به هم جوش میداد
دیگه کیو! کیو ( انگار فیلم جنگیه ) دیدم؟؟!!!
آهاااان بهمن هم بود یه قورباغه دستش گرفته بود و هی باهاش قر میداد آخه فکر میکرد که ممکنه شاهزاده خانم قورباغه باشه ( امیدوارم داستانشو بلد باشید)
توحید هم بود رفته بود تو بحر آدما و فکر میکرد به روزگار به گذر زمان به همه چیز آخه خیلی فکوره
شهیاد هم تشریف داشت اما با هیچ کس حرف نمیزد اخه خیلی گرانبهاست حیفه حرفاشو به ما ارزونی کنه
مسعود هم یه حافظ دستش گرفته بود هی غیب میگفت! و تخمین میزد که در آینده چه گوهی قراره بشیم
یه سری دیگه از بچه ها هم بودن که فقط دست میزدن و چون اینجا کامنت نمیذارن من اسماشونو نمیدونم
خیلی خوب بود
اخر سر هم بچه مثبت همه رو به بهشت دعوت کرد اما چون اوشگول گفت من مهران هم میارم همه چیز کنسل شد و دیگه اومدیم خونمون
همین .... تموم شد.
کسی قورباغه منو ندیده؟
بخدا شاهزاده نبود. جان من بیارین پسش بدین.
پلیده تو یه چیزی بهشون بگو.
سلام...
جالبه...
پس در کل خوب بودده!!
سلام
ممنون به من سر زدی
ووووووووووووووووو عجب وبلاگ جالبه
آدم احساس میکنه همه چی اینجا زندست
موفق باشی
سلام به پلیده منجی عالم حشریت
نیومدی یکی دیگه رو جات فرستادم بهشت
وقت تو بیشتر از این حرفا می ارزه تلفش نکن
موقع بهشت فرستادنم که شد خبرت میکنم صاف و صوف باش گوش به زنگ
خدا برکت به همه جات بده
به امید فشار
ببخشید من که متوجه منظورت از این نثر ادبی نشدم
فقط یه سوال
چیزت خله؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
جدی پرسیدم
سلام..خوبی خانمی..من خیلی دوست دارم صفحه اول بلاگ ها رو بخونم چون اونجا آدما یه جورایی با خلوص تر مینویسن..
بازم صفحه اولت رو خوندم..
فکر کنم دلیل اون رفتارهای بشوک رو بدونم چون خودم هم روزگاری خیلی از این کارا کردم..خب در ضمن پسر هم هستم دیگه. ابته امیدوارم تا حالا دیگه دست ازون کاراش برداشته باشه ولی خب من میگم..خانمی پسرا یه ضرب المچل احمقانه ای بین خودشون دارن که میگن دختر مثل سایه میمونه..اگه بری دنبالش ازت فرار میکنه اما اگه ازش فرار کنی میاد دنبالت و... و غیره که میترسم به خاطر خیانت به آقایون بایکوت بشم یه وقت..پس این میتونه یه دلیلش باشه..دوم اینکه شاید میخواد که تو با این کاراش مجبور بشی برای جذبش همون کاری رو که گفته بودی بکنی مثل تحریک کردنش و ...که در این صورت آقایون به هدفشون میرسن و خانم ها هم فکر میکنن که اونا رو خر کردن..دلیل سوم هم فرار از وابستگی و پذیرفتن مسوولیت هست و بازیچه قرار دادن خانم ها..وای الان من واقعا دیگه یه خائن هستم.کلا دلیل دیگه ای نمیتونه داشته باشه..برای بهتر شدن روابط هم فقط باید بشینی و رک و پوست کنده دلیل رفتارش رو ازش بپرسی...
البته بازم میگم که امیدوارم تا حالا دیگه آقا بشوک هم قدر شما رو دونسته باشن...خب خانمی ببخشین که پر حرفی کردم..چون از این کارای آقایون که قبلا خودم هم میکردم بدم میاد ترجیح دادم بهتون اینارو بگم..
ممنون..خداحافظ
سلام خوبی. حال کردی مهمونی رو.
راستی این رفیق من بچه مثبت کارشه آدم قاچاق میکنه به بهشت.
به امیدی فشار
میبینمت
الان کار دارم زودی باید برم
سلام
اههههههه ... تو باید از رفقای اوشگول باشی ...
چون از الفاظ رکیک زیاد استفاده میکنی !
پلیده ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه
هنوزم نویسنده این وب خودتی یا....؟!!!!!!!!!!!!!!
سلام سلام
دیدم اومدی یه چیزایی گفنی گفتم زشته نیام جواب بدم!
والا مثه اینکه یاهوی همه کسایی که میان نت خرابه وگرنه که کامنت نمی ذاشتن! پس نتیجه اول تینکه اینا کامنتن نه آف لاین!
دوماْ واسه چی دلم خوش نباشه تو دلت با این حرفا خوشه منم اونجوری!
سوماْ من پیشی ملوسی هستم خیلیم ملوسم بیش از حدم ملوسم!!!
چهارماْ اگه دفه بعد خواستی شرف یاب شی خدمت من مودبتر تشریف بیار!!!
پنجماْ خوشحال میشم بازم اونورا ببینمت !
البته مجبور نیستی بیایااااااااااااااا!
میووووووووووووووو
من خودم خرتم ...بشین بریم ...تا هر کجا بخوای ..
من بعد از خوندن این مطلب تو متحول شدم و یک تصمیم گرفتم که هیچ ربطی به تصمیم کبری نداره می خوام برم یه فرقون بخرم برم مسافر کشی.شایدم فرقون تلفونیش کردم به علیم گفتم تلفن ها رو جواب بده.
یعنی چه ؟
با اجازه کی نوشته منو سانسور کردی ؟
واسه چی اونو دوباره نویسی کردی ؟
تا حالا اگه کارای بیتربیتی میکردی پلیده گری نبود
ولی خیانت در امانت پلیده گری هست
خیانت کار .نامرد.سانسورچی
لعنت به تو و ذات خرابت
******************************
******************************
خیلی زشت بود . خودم سانسورش کردم اون دوخط بالارو
چی شد ؟
خود به خود سانسور میشه؟
ان
ا آ
ن
س ان سور
عجب چیز جالبی هست ستاره میزند
پلیده جان اینا آزمایشی بود واسه این دو حرف AN
اسکیوز می
پلیده جNA
این جوری بهتر شد
الکی الکی سرکار رفتیما
بای هنست
وایسا این یکی رو هم امتحان کنم
مثلاً انتخاب
رو اون بالایی ساN سور نمیشه ؟
۳۰دقیقه الکی مارو سر کار گذاشتی
ما دیگه جدی جدی رفتیم
شرکت تعطیل شد . فردا خانوم بازی به راه هست
آریا شهر دو نفر ... نبوووووود؟؟؟
اصلاح میشود
۳۰دقیقه الکی مارو سر کار گذاشتی
ما دیگه جدی جدی رفتیم
شرکت تعطیل شد . فردا خNAوم بازی به راه هست
با لیلا رو ۳۰ تومن توافق کردیم . ولی خداییش صد هزار تومنم بیشتر می ارزه . عین حوری بهشتی.
*از *از هست واس خودش
آریا شهر دو نفر ... نبوووووود؟؟؟
اخه این حرفا به من می اد؟؟؟
اصلا به قیافه ام می اد؟؟؟
من اخه فکرم کجا بود که بخوام روشن یا خاموش فکر باشم.
سلام پلیده خانوم
نظر لطفته که فکر میکنی من تا این حد بی مزه ام
راستی یه هشتغال زایی هم کردی زرتشت راست میگه باید بریم فرغون بخریم کار کنیم
درکل مطلب باحالی بود راستی به طرف بگو زود تر خود کار بخره که ادامه شو ببینیم بابای
فکر کنم تو قبلی نگفتم کیم نه؟
یه توصیه دارم واسه اونکه میاد و به اسم من نظر میده عزیز اگه ممبعد خواستی بیای اینجا نظر بدی تخمات و تو دستت مشت کن تا به مرز خود باوری برسی بعد به اسم خودت کامنت بگذار البته بعید میدونم چیزی باشه که مشتش کنی
عجب دنیایی ها ما تو این دنیای گشاد وب فقط با پلیده جون رو در بایستی داریم صاف هم میاند اینجا کار خراب کنی میکنند اعصابمو خورده داشت پلیده یادم میرفت
سلام پلیده
از اون شب که چشام چشات و دیده دیگه خواب خوش از سرم پریده
یا جای دیگه شاعر میفرماید که : به یادت که میوفتم میرم دمرو می افتم
خیلی باحال مینویسی اگه با تبادل لینک موافقی برام نظر بذار
یهسری هم به ما بذن