توهمات پلیده ....

افکار ملانکولی و جرقه ای که فقط مخصوص مخ ِ خودمه و یه جورایی ابراز اعتراض به بشوک هست ، پس کسی به خودش نگیره ......

توهمات پلیده ....

افکار ملانکولی و جرقه ای که فقط مخصوص مخ ِ خودمه و یه جورایی ابراز اعتراض به بشوک هست ، پس کسی به خودش نگیره ......

۱۰

 


دلم براش تنگ شده ...

دوست دارم همیشه بغلم کنه و لبای گرمش رو بذاره رو لبام...

وقتی بغلم میکنه احساس آرامش میکنم ...

وقتی باهام حرف میزنه هر چی غمه از ذهنم میره ...

اما....

اما وقتی بینمون فاصله میوفته

دوباره

دوباره افکار ِ منفی امونم نمیده

با چنان سرعتی بهم هجوم میاره که من رو به مرز تنفر میکشونه ...

کسی تو این دنیای نکبتی نیییییییییییییییییییییست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

یکی که من رو از این لجنی که تا خرخره توش اسیرم نجات بده ؟

دلم برای خودم میسوزه

میخوام به خودم کمک کنم

اما نمیتونم

انگار قدرتم فلج شده ...

۹

 


بند 1 :

امروز کلاس داشتم ...

تو این کلاس ما کلی بچه هیز تله انبار شدن رو هم ...

من که خودم آخر عشق و حال هستم هیچ وقت تو کلاس های علمی (!!!!) مخصوصا اگه درهم باشه ندیده بازی در نمیارم ....

به بهونه ی هر چیز میخوان لاس بزنن اونم با چه سوالای چرتی ؛ که فقط کم مونده بگن شورتت چه رنگیه ...

کلا آدمای بیجنبه زیادن وبحث درمورده این موضوع هم بسیااااااااار ....

 

بند 2 :

الف-

همچنان تو کفم ...

هیچ کس هم نیست که یه آبی بریزه رو کفمون ؛ البته هست چیزی که نیست حوصله است ...

یه جورایی هم خر رو میخوام هم خرما ؛ هم میخوام حال کنم هم حال ندارم که حال کنم !....

بیشتر دلم میخواد بخوابم ...

حوصله هیچ کاری رو ندارم ...

دوستام با زور میبرنم بیرون ....

اصلا کاش یه ک... مصنوعی داشتم تا دوستم بیاد ببنده و بهم حال بده (لوووووووووووووول)

حیف که آب نداره مگه نه یکی سفارش میدادیم (لول) ....

ب-

همیشه دلم میخواد همه رو بگ....

نمیدونم چرا همیشه دوست دارم یکی من رو بزنه ، یا گاز بگیره ....

بشوک ( همونی که دوسش دارم اما ازش متنفرم ، از این به بعد به این نام مینویسمش) هم این چیزارو خوب میدونه و سر فرصت حسابی تلافی میکنه ...

خیلی خالی بند و دروغ گو ست ، خیال کرده که من از پشت کوه اومدم ....

البته حق هم داره اینطور فکر کنه چون خیلی ساده بازی جلوش دراوردم ....

 

بند 3:

امروز یه مرد بد جوری پیله کرده بود ، میخواستم رگش رو بزنم اما یکی از دوستام که دقیقا نقطه مقابله منه نذاشت ....

نمیدونم چرا باهاش دوستم ....

البته داره باهام راه میاد ، کم کم اخلاقش رو دارم تغییر میدم ...

داره بچه ک.... میشه (لوووووول) ....

به تنها کاری که نمیتونم وادارش کنم سک... هست ....

سیگار هم که نمیتونه بکشه و زود به پته مته میوفته ...

اگه نمیخواست ازدواج کنه تا الان کار دستش داده بودم ....

آخه ازدواج هم شد کار؟ تا این دوستیا هست و تا دلت بخواد آدم خر ، برای چی دیگه ازدواج ؟...

البته فوقش هم بخواد ازدواج کنه ، مگه چی میشه قبلش کاری کرده باشه ؟....

نمیدونم چرا جو اینجا اینطوریه؟ معلوم نیست میخوان با دختر ازدواج کنن یا با پرده؟؟

واقعا خنده داره ...

من که اگه پسر بودم میرفتم یه ج... رو میگرفتم ...

کی به کیه ، هر کی به هرکیه ....

 

بند 4 :

خوب دیگه کم کم داره شب میشه ...

هر وقت هوا تاریک میشه کلی سر حال میام ...

جون میده واسه کارای کثیییییییییییییییییییییییییف و سر بریدن آدما ....

وااااااااااااااای تاریکی و سیاهیییییییییییییییییییییییییییی (اووووووووووووووم)

 

۸

 


بند 1:

تا الان کلانتری بودم ...

انقدر رفتم و اومدم که از آشخور گرفته تا اون بالا مالاها منو رو زود میشناسن و از روند کار ازم میپرسن ....

مرده شور بعضی از آدما رو ببرن که اندازه مغز سوسک هم شعور وعقل ندارن ...

بی شرف عقده معذرت خواهی داشت ....

کل ملت تو کلانتری ازش معذرت خواهی کردن الا من ...

تنها کاری که من کردم اونم با زور یه پسره رفتم جلو و بهش دست دادم ...

(حالا ملت برای ما کاسه داغتر از آش شدن )

حالشو جا میارم ...

یه روغن ترمز علاج کار ماشینشه ...

اما طبق معمول حتی ماشینشم لیاقت روغن رو نداره که درست حسابی رنگش ور بیاد....

انتقام انتقام انتقام

 

بند 2 :

تو اون هیری ویری همون پسره که من رو با زور انداخت بغله اون یارو گیر داده بود ....

کلی بهم اشاره کرد که برم بیرون تا باهم صحبت کنیم ...

بجای اینکه بره دنبال پرونده اش ، دنبال مخ ما کرده بود ...

هی بگی نگی خوشگل بود ، اگه حال داشتم باهاش یه تریپ میومدم ...

 

بند 3 :

با اونکه 2 روز پیش زیرش بودم ، بازم تو کفم ....

نه اینکه خوره باشم هااااا نه ، یه جورایی عادت کردم ....

یعنی بیشتر از اینکه یکی رو بذارم تو خماری و بعد از 2 ساعت که از شدت سر درد داره منفجر میشه تخلیه کنم حال میکنم ....

همین که عینه سگ برام دم تکون میدن کلی فاز میترکونه ...

 

۷

 


بند ا :

هی میخوام هیچی نگم نمیشه ....

پیر ِ خرفت خجالت نمیکشه ، پاش لبه گورهاااا ...

امیدوارم همچون از یه جایی اساسی بخوره که خودشم بعد از مرگش هم نفهمه از کجا خورده ...

نه نفرینش نمیکنم چون حتی ارزش نفرین هم نداره ...

تازه اگه نفرینشم کنم از بس خوش شانسم میخوره تو فرق سر خودم ...

مهم نیست حتی ارزش فکر کردن هم نداره ، اصلا خود ِ ارزش هم این روزا ارزش نداره ....

بند 2 :

دیشب رفتم خونه همونی که دوسش دارم ...

براش آبغوره گرفتم اونم چه آبغوره یی ...

بهم گفت منتظرش باشم ، گفت که دوسم داره ، گفت که بدون ِ من نمیتونه ...

آره همه ی اینا رو گفت اما اینو نگفت که حرفاشو باور کردم یا نه ....

آره باور نکردم ، من حرف هیچ کس رو باور ندارم حتی دوستای صمیمی و نزدیکمو ...

دوستت دارم ، عاشقتم ، بدون ِ تو برام سخته ، تو اولین کسی هستی که باهاش انقدر راحتم ....

باباااااااااااااااااااااااا ما خودمووووووون ذغال فروشیم ، کی رو داری سیاه میکنی؟؟؟

دوسم داری چون شرایط اینطوری ایجاب میکنه ، عاشقمی که شاید بتونی منو خر کنی ، بدونه من نمیتونی چون باید یه جورایی خودتو با وجود ِ من تخلیه کنی ....

آره این حرف هارو همه دخترها از بهرند ، حرفایی که برای پسرا یه جور عادت شده و به همه میگن ....

ما که هالو نیستیم همه ی این چیزارو از حفظیم ، خودمونو زدیم به خری ....

خری هم عالمی داره برای خودش ، به خیالشون ما ساده و زود باور اما نمیدونن با کی طرفن ....

بذار فکر کنن خیلی زرنگن ؛ ما هم زیر زیرکی بهشون میخندیم بدون ِ اینکه متوجه بشن کیه که بازندس......

بذار فکر کنه منتظرشم ....

بذار خیال کنه دوسش دارم ...

بذار تصور کنه فقط ِ فقط به اون فکر میکنم ...

ها ها ها

خوشم میاد که باورم داره ...

خوشم میاد که بهم اعتماد داره ...

خوشم میاد که فکر میکنه اون تنها مرد زندگیمه ...

.....

.....

زن ، مرد ؛ هیچ کدوم تو این دنیای نکبتی هیچ پخی نیستن ....